دخترم تب کرده
سلام به دختر گلم . الهی مادر فدات بشه که دو روزه حالت اصلا خوب نیست دوسه روز بعد تولدت ،شب بیقراری میکردی از ساعت دو نصف شب تا پنج صبح همش استفراغ داشتی بعدش یکم اروم شدی خوابت برد
صبح که بیدار شدیم دیدم وای اسهال هم داری . زنگ زدم مطب دکترت نوبت بگیرم نبودش مرخصی بود .بعداز ظهر بابابزرگ آومد باهم بردیمت بیمارستان یه سری شربت و دوتا آمپول بهت داد هر کاری کردم نتونستم بهات بیام ببینم آمپول میزنی بابایی با مامان جون بردنت امپولات و برات زدن .الهی عزیزم هیچوقت مریض نشی دوس داشتم خودم بجات این همه درد میکشیدم .
ولی باز هم اسهالت خوب خوب نشده بود شب که شد حالا نفسم تب کرده تا صبح بالای سرت بودیم منو بابا
دمای تبت تا 6/38 میرفت خیلی ترسیده بودم خدایا چکار میتونستم بکنم دیگه رنگ و رو ازت نمونده بود قربون چشمای قشنگت که گود رفته بودن
خلاصه صبح شد بردمت خونه بابابزرگ اونجا بهتر سرگرم بازی می شدی با مصرف داروهات وداروهایی که مامان جون برات درست کرد یکم بهتر شدی ولی دوباره شب شد و تب لعنتی اومد حالا که دارم مینویسم تازه استامینوفن بهت دادم
عزیزم دوست دارم ،عاشقتم به خدا