آندیاآندیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

آندیا نفس بابا و مامان

گل نازم اوف شده

سلام عزیز دلم ماشالله خیلی شیطون شدی .اخه دیروز خونه بابابزرگ بودیم همه نشسته بودیم منو بابای وبابابزرگ مامان جون هم داشت خیاطی میکرد . شما وسط ما نشسته بودی گلم به همه چی دست میزدی به بابای گفتم یه لحظه نگهت داره ولی بابای حواسش نبود همین که شیطنت میکردی خواستی سیم چرخو بکشی یحو با سر رفتی تو چرخ وای عزیزم چقد گریه کردی همه حول شده بودیم من که جلو چشام سیاه شد تفلک بابای رنگش شد عین گچ . چقد بوسیدت چقد ازت معذرت خواهی کرد مامان فدات شه با اون لبای خوشگلت که خیلی زود کبود شد . گل نازم امیدوارم مامان و بابا رو ببخشی شما بهترین هدیه خداوند به زندگی ما هستی با حضورت زندگیمون پر شده از مهربونی قلب مامان و بابا برای تو می تپد عاشقتیم ...
20 ارديبهشت 1391

واکسن شش ماهگی با دو هفته تاخیر

عسل مامان بالاخره موفق شدیم امروز بعد دو هفته واکسن شش ماهگیتو بزنی  وقتی فهمیدم واکسن هست دلم ریخت خیلی ترسیدم اول قد و وزنت کردن که وزنت خوب بود 7/100 قدت خیلی خوب بود ماشالا گفت 68cm ودور سر عسل خانمم 5/42 بود .بعد هم نوبت واکسن بود رو تخت که درازت کردم انگار میدونستی دستمو سفت گرفته بودی فدات بشم دختر نازم ترسیده بودی واکسن و که زد جیغ کشیدی انگار ساختمون رو سرم خراب شد ولی هزار ماشالا گریت ادامه نداشت زود اومدم خونه استامینوفن بهت دادم   الهی دورت بگردم نفسم ...
12 ارديبهشت 1391

تبریک روز معلم برا بابا جونم

امروز دوازدهم اردیبهشت بود این روز بزرگ رو روز معلم نامگذاری کردن   روز معلم یکی از قشنگترین روزاست برای من ومامانم  تا خدا بوده و هست معلم بوده وهست روز معلم هست  معلمی هنر است و معلمی عشقی است اسمانی  1000 گل سرخ تقدیمت میکنم معلم عزیزم بابای مهربونم    روزت مبارک بابا جونم  ...
12 ارديبهشت 1391

چهار دستو پا رفتن آندیا

  گل بابا این مطلبو من با اجازه برات مینویسم امروز شما سه روزه که چهار دست و پا را رفتنو شروع کردی .یه چیزیو برات میزایم جلو  بعد شما رو شکمت لیز میخوری و میری برش میداری مبارک باشه چشمای بابا من الان دارم از خونه بابا جونت برات آپ میکنم و شما و مامانت تو راهین دارین میایین اینجا که نهارو دور هم باشیم .عسل بابا بعداز ظهر بعد کلی خنده و بازی اینجوری خوابت برد. ...
12 ارديبهشت 1391

مریضی فرشته کوچولو

سلام نازگلم .سلام به دردونه مامان و بابا خوبی عزیزم دعا میکنم  که همیشه خوب وسر حال باشی فدات بشه مامانی چند روز پیش دو شب پشت سر هم تب داشتی قطره استامینوفن بهت میدادم تبت مییومد پایین چند بارهم دستمال خیس میکردم میزاشتم رو پیشونیت و دست و پاهای کوچولوت خلاصه منو بابای تقریبا تا نزدیکای صبح بیدار بودیم .صبح با صدای ااا کردن ناز گل بیدار شدم دیدم داری با پتوت بازی میکنی بغلت کردم سیر بوسیدمت دیدم تمام بدنت خال خال قرمز شده ترسیدم به بابا نشونش دادم گفت ببریمش دکتر الهی قربون خندهات قربون دهن بی دندونت برم این چند روزه خندهات کجا رفتن . ساعت نه ونیم ده که شد بردمت پیش مامان جون تا دیدت کلی قربون صدقت رفت گفت باید سرخچه باشه من که خیلی...
6 ارديبهشت 1391

عکسهای عید 1391 آندیا جان

    عکس با دختر عمه بابا ستایش بغل بابا چه حالی میده بخور بخوره بخور آندیا جان گلم تو این عکس 6 ماهته که ظرف میوه رو سریع کشیدی طرف خودت و مستقیم رفتی سراغ سیب این پیرهنی که تنته بابا وقتی هنوز دنیا نیموده بودی برات گرفته مامانو جونت عاشق این عکسه ...
2 ارديبهشت 1391

اولین سفر آندیا

جون مامان و بابا آندیا ، بیستم اسفند ماه اولین سفر طولانیت بود که بردیمت اهواز خونه خاله جانت نانا، شب حرکت کریم جاده و نور ماشینا برات جالب بود تا اهواز کم خوابیدی همش چشمت مایشنارو دنبال میکرد چهرت جالب و دیدنی بود فدات (دارم از کافی نت وبلاگتو آپدیت میکنم ) ...
29 فروردين 1391

7 ماهگیت مبارک

هفت ماهگیت مبارک عروسک قشنگم امروز شما وارد 7 ماهگی شدید قربونت برم الان شما 7 ماه از عمر قشنگت میگذره الهی فدات شم تو نازنین به همین راحتی 6 از زندگیت رو پشت  سر گذاشتی .امروز صبح بردمت خانه بهداشت تا واکسن 6 ماهگیت رو بزنی ولی واکسن نداشتن گفتن الان سرشماری میکنیم سه شنبه آینده بیارش تا براش بزنیم تو دلم گفتم اخیش نفس آرومی کشیدم و خوشحال شدم ا ز واکسن نزدنت زود برگشتم خونه با هزار شوق و علاقه شروع کردم فرنی درست کردن البته مادر جونت هم امد  خونمون با کمک اون فرنی رو درست کردم چه کیفی میکردی وقتی میخوردی انگار قبلا غذا خورده بودب از یه قاشق بیشتر میخواستی ولی حیف که نمیتونست...
29 فروردين 1391

بدون عنوان

نفس جان فردا 6ماهت تموم میشه از یه طرف خوشحالم از طرف دیگه برا واکسن فردات میترسم چند روزه همش به این فکر میکنم که نکنه واکسنت درد داشته باشه یا نکنه تب کنی و هزار فکر دیگه . الهههههههههی فدات بشم دختر ناناسم تماااااااااااام دنیای من و بابای ناز گلم الان ساعت 1 نصف شبه ولی شما هنوز نخوابیدی تازه داری با اسباب بازییات بازی میکنی من که گیج خواب شدم بابا جونت هم خسته بود نیم ساعتی هست خوابیده .عروسک مامان امروز هم نمیدونم چت بود درست و حسابی نخوابیدی قربون بازی گوشیهات برم که داری شیطون میشی.دوشت دارم خانمم.
28 فروردين 1391

عکسهای جدیدآندیا

دخترمون دوستدار برچسب انرژیه دنبال چی میگردی عزیزیم ژست عکست باحاله عروسک تو خواب هم میخندی چقد تو ملوسی دختر بغل بابا جون چه حالی میده جانم خوش خنده دخترم موقع عکس گرفتن ازت همش با تعجب دوربین رو نگاه میکنی ...
26 فروردين 1391